آشفتگی این روزها

این روزها به شدت ذهنم آشفته هست و نمی تونم رو مطالعم تمرکز کنم دلیلشم می دونم چیه... اما نمی دونم چطور درستش کنم...

دلیلش اینه که... مهم نیست!

اما مهم اینه که، نمی شه درس خوند :(  

هدف

امروز کلی به این قضیه فکر کردم که آدما با هدفهاشون به خوبی تعریف می شن... می شه گفت، اهداف آدمها رو می سازند.

تو سریال Game of Thrones  وقتی Daenerys به سران Dothrakhi می گه: شما آدم های کوچیکی هستین چون اهداف کوچیکی دارین و لیاقت اینو ندارید که فرمانروایی کنید... اما من دارم! (البته دقیقا اینو نگفت! مضمون حرفش این بوده، حالا...)

نکته ی جالبی داشت، که راستش، خیلی وقت بود نسبت بهش بی تفاوت بودم... البته قبلا به این نتیجه رسیده بودم که باید از اهداف مراقبت کرد و با تخیل درست و تنظیم شده محکم ترشون کرد!

اما اینکه این اهداف چی باشن! خیلی مهمه! 

در واقع اهداف خیلی سخت و بزرگ ( اهدافی که برای رسیدن بهش به زحمت و صبر زیادی نیاز باشه) آدمهای بزرگتری می سازند، یعنی آدمهایی که مهارتهای خیلی خوبی  در یه سری زمینه هایی دارن... مهارتهایی که هر کسی نداره و همین اونا رو ممتاز و جالب می کنه...

+ شاید بدست آوردن این مهارتها، هدف اصلی شخص نبوده حتی...

فریب (رمز ثابت)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تغییر برنامه

یه سری وقتها که آدم یه مدت برنامه ی زندگیش رو تک بعدی می کنه... بعدِ تموم شدن علت تک بعدی بودن!!! سردرگم می شه!!!

مثل همین دو ماه که برای آزمون ارشد می خوندم! و تمام برنامه های دیگه ی زندگیم، در راستای اینکه بیشتر انرژی بگذارم رو کنکور... داغون شد.

بعد که امتحان تموم شد... گیج شدم و الان یه هفته و یک روز می شه که کل کار درسی که انجام دادم 3،4 ساعت بوده در مجموع و به برنامه های دیگه هم نمی رسم و فقط وقت هدر می دم! 

از اونجایی که این یه سال درس خوندن!! به شدت برای آیندم سر نوشت سازه! می خوام که درستش کنم اما... نشد تا حالا که بشه... 

جهنم

می ترسم از روزی که بگن، بیا! جهنمت همینیه که تو ذهنت ساختی و همون بدیهایی که تو دنیا دیدی و برای خودت بزرگش کردی،  هیچ چیزی از این جهنم جدا از تفکر تو نبود و نخواهد بود...

 و اون روز چقدر افسوس می خورم، از اینکه چرا زیباتر نگاه نکردم به دنیا...

 

ورق بزن، همین حالا

Tell me how to turn this page,

and never look back till the Day,

You want me to!

Cause It’s destroying me...

And I don’t want to get destroyed…

not by this… not now, not here…

بعضی وقتها خیلی سخته که اشتباهات گذشته رو بریزی دور و دوباره به خودت اعتماد کنی، انگار همه چیز می خواد تو نتونی رویت رو عوض کنی و آدمی بشی که می خوای: اما 99 درصدِ مشکلات، خود تویی. باور کن!

سکوت و کار

از اینکه یاد بگیرم چطور راجع به مسائل حرف بزنم حوصلم سر می ره، می شه ساکت باشیم و فقط کارها رو انجام بدیم؟

انتگرال

نمی دونم من خلم! یا ...

 

همیشه ریاضی بهم آرامش خاصی می ده... عاشق موقعی هستم که مهمترین کاری که باید انجام بدم، حل  یه انتگرال باشه!!!

انتگرال رو دوست دارم!

نمی دونم چرا؟