SifTal

SifTal

در جستجوی درمانی برای اینجور زندگی کردن...

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

خب می خواستم بهت بگم ولی وقتی خودم سعی می کنم فراموش کنم. دیگه چرا باید بهت بگم... سعی می کنم تصور کنم که کی می تونه این شکلی نباشه. چه ورژنی از من می تونه توی این شرایط واقعا زندگی کنه. و هیچ چیزی جز عصبی شدن نمی آد تو کلم. اینکه برم تو آشپزخونه و تک تک ظرفها رو بکوبم کف سرامیک یا سرم رو ... اسپیس زندگی یا اسپیس کیبورد؟ کدوم یکی از جاش در رفته؟ یا کسی که از جاش در رفته رو بگیرم؟ جا در رفتنی که این بار من توش مقصر نیستم یا هستم؟ یه تعادلی این وسط باید باشه؟ یه جور راهِ حل، اینکه بدونم چی رو می تونم کنترل کنم و با چی باید کنار بیام.  نمی دونم، چی درسته و چی غلط! فقط می خوام فکر نکنم و روزم بگذره. 

  • Sif Tal