سخت می گیرم؟!
یه مدتیه که اینجوری شدم که نمی تونم راجع به اشخاص بد بگم و ازشون ایراد بگیرم و یا حتی تعریف بدی ازشون بشنوم و قبول کنم. چون بلافاصله یاد اشتباهات خودم می افتم و سریع سعی می کنم از اون آدمها دفاع کنم. حتی اگه اطلاع درستی از وضیعتشون نداشته باشم، می گم، خب شاید علتش فلان باشه که اینطوری رفتار کرده. خلاصه کارهای اشتباه دیگران رو توجیه می کنم... آه ... می دونید اینجوری بودن زیاد جذاب نیست برا کسایی که باهاشون صحبت می کنم، چون معمولا آدمها دوست دارن بگن و بخندن حتی اغراق کنن تو تعریف ماجرا تا جالب تر باشه. و می گن داریم شوخی می کنیم بابا! سخت نگیر!!
خب من هم هر بار می خندم، در لحظه ی خنده اوکیه، اما ده ثانیه بعدش حس خیلی بدی پیدا می کنم، همونطور که گفتم یاد اشتباهات خودم می افتم و بعد با خودم می گم اگه اشتباه این آدم رو نادیده نگیرم، اشتباه خودم چی پس؟؟؟!!
+مثه امروز بعد از ظهر بغض می کنم...
+این نشون می ده که نمی تونم خودم رو ببخشم.
- ۹۵/۰۶/۲۴