باید بازسازی کنم... باید تجدید نظر کنم...
از کی تا حالا این شکلی شدم، که از خودم بدم می یاد. نمی دونم چرا اینجوری شدم. نمی تونم اینجوری رو تحمل کنم... چون اینجوری همون رفتارهایی رو دارم که نمی خواستم داشته باشم، همون تصویری رو دارم که همیشه نمی خوستم داشته باشم، از کی تا حالا، در حال خاک کردن اعتماد به نفس و شجاعت هستم. و به جاش، بوته ی محبوبیت رو جایگزین کردم؟ صرفا برای اینکه بتونم تو زندگی خوابگاهی با آدما کنار بیام؟ یا اینکه از قبل هم اینجوری بودم؟ یا اینکه تو اون دنیای خیالیم، همینجوری بودم از اول؟ تمام اون شخصیتها، دلم می خواست پیش همه ی اونها محبوب باشم، نه؟ ولی چرا الان محبوب بودن رو به قوی بودن ترجیح می دم؟ من اینجوری نبودم و امکان نداره که بگذارم اینجوری بمونم!
نمی خوام آدمی بشم که انگیزه ی انجام کارهام دیگران باشند و مطابق با ارزشهای دیگران، رفتار کنم. شاید یه بخشیش به خاطر سیاست داشتن بود و اینکه صرفا با آدما دعوام نشه. ولی الان همه چیز خیلی مزخرف شده آدمهایی مث من، با هر تلاش برای محبوب شدن برای دیگران کمی ازشون پیروی می کنند و در نهایت، اینجوری سرگردون می شن. شاید اصلا بهتره که آدم احمقترین و خودخواه ترین آدم دنیا به نظر برسه، اما دلیل اینکه خودخواه هست، خودش باشه، نه دیگران... .
+دیشب رفتم دوتا. البته، که اصلا بازیهای رو جدی نگرفتم و تیممون، تمام بازی ها رو باخت. ولی خیلی خوش گذشت. بچه ها می گفتن: سیف یه چیزی زده، امکان نداره، اینطوری برینه به بازی. ولی خب آره! وقتی آدم ول می کنه و فقط دنبال فانه، بهترین پلیر تیم هم باشه، تبدیل می شه به بدترین!
++حالا اگه بفهمن چیزی نزده بودم و خودم بودم! احتمالا منو از تیم میندازن بیرون دیگه! :))
- ۹۶/۰۱/۱۰