آخه برا چاشنی هم حسودیم می شه!
شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۳۸ ب.ظ
"بابا از روز اول که توی این آزمایشگاه دیدمت. گفتم این دیگه اینجا چه کار می کنه؟ هر کی تو رو با این وضیعتِ زندگی ببینه. فک می کنه تو اولویتِ اول و آخرت علمه. کسی فک نمی کنه تو حتی بخوای ازدواج کنی." یکی از بچه های آزمایشگاه ح. امروز در حالی که به چشمام زل زده بود می گفت. و منم که بلند بلند می خندیدم؛ گفتم: "چی؟ جدی بود الان؟" ولی دیدم راس می گه. شاید کسایی که ازدواج می کنن. کسایی هستن که اولویت زندگیشون پول باشه؛ یا خوشگلی و خوش تیپی و خوش گذرونی و یا وابستگی عاطفی و بچه دار شدن و ... یه چیزهای این شکلی! دیدم من این اولویت ها رو ندارم.
راستش نه اینکه اینا تو ذهنم نباشن. یا نخوامشون. تهِ ذهنم هستن. ینی دلم می خواست اینا چاشنی زندگیم بودن!!
+مرسی استادِ گلم! که منو مثلِ سگ های شکاریت بی شیله پیله، می دونی! :|
- ۹۶/۰۲/۱۶