SifTal

SifTal

در جستجوی درمانی برای اینجور زندگی کردن...

امشب فقط کمی، با من حرف بزن!

شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۰ ب.ظ

امشب باهام حرف بزن!

امشب نمی رم کامپیوتر رو روشن کنم و دنبال فیلم یا سریالِ جدید باشم و یا با ویدئو گیم، خودم رو سرگرم کنم و موقتی مشکلات رو فراموش کنم.

نمی رم تو اینستاگرام بچرخم که زندگی آدمهای دیگه رو ببینم. که کوچیک و بی اهمیت بودنِ زندگی خودم رو بیاد بیاورم.

نمی رم تو تلگرام دنبال یه آدمِ آنلاین بگردم، برای چت!

نمی رم گوشی رو بردارم و کانتکت ها رو این ور و اون ور، کنم و یا اس ام اس ها رو چک کنم.

امشب نمی رم تو یخچال دنبال خوردنی های شیرین بگردم! 

و حتی امشب سریع نمی رم تو رخت خواب که بگم شب شد دیگه! و بعد از سه ساعت وول خوردن تو رخت خواب، خودم رو قانع کنم که خواب برام مفیده!

      

امشب خب تمام سعیم رو کردم که دلم نگیره! ولی امشب، فکرم و نفسهایم با تو هست. پس امشب با من حرف بزن.

چون دیگه نمی رم تو رویایی از آینده ای عجیب و غریب، یا خاطرات شیرینی از گذشته. و یا توهمی از یک تصور ناممکن.

حتی نمی رم اون کتاب جدید رو باز کنم و با علاقه، قلم و کاغذ رو بردارم و به دنبالِ خوندن و درک چیزهای جدید باشم و برای یک لحظه فقط یک لحظه! فکر کنم که... کاش! کسی بود که فقط برای یک بار، با هم کتاب بخوانیم و هیجان درک چیزهای جدید رو، باهاش شیر کنم.

  

امشب از لابه لای اشکهایم، انگشتانت رو لمس می کنم. از حس درون قفسه سینه ام، چشمهایت هایت را می شناسم. می خواهم به تو نزدیکتر شوم. بفهمم کجایی؟ هر لحظه بیشتر حضورت را حس می کنم و سرِ جایم می مانم و تو واضح تر می شوی... ببخشید! دیگه آرام بخش نمی خورم و راه ارتباطی تو را نادیده نمی گیرم. 

  

امشب فقط تو را می خواهم. با من کمی حرف بزن، لطفا فقط، حرف بزن!

امشب می خواهم تو را درک کنم و بفهمم که چرا گریه می کنم؟ بفهمم که چرا ناراحتم؟ بفهمم که چرا از زندگی ام، هنوز راضی نیستم؟ چرا دلتنگم؟

      

امشب با من حرف بزن!

بگو اشتباه امروزم چی بود؟

یا بگو دلم می خواست، کی رو ببینم و ندیدم؟ 

یا بگو کی رو نباید می دیدم که دیدم؟

یا بگو می خواستم چه کار کنم که نکردم؟ 

بگو کدوم کارِ درست بود که تو رو برگردوند اینجا؟

بگو چه چیزی باید می بود که نیست؟ و یا چی باید باشه و هست؟ بگو کجا هستی؟

و بگو  از چی و کی ضربه خوردم که نباید اجازه می دادم؟ و بگو کدوم زخم قدیمی سر باز کرده؟ 

بگو و به یادم بیاور که آدمهایی از تو بیشتر دارند، ولی محکم تر از من در مسیرشون وایسادند و خیلی امیدوار تر از من ادامه می دهند. 

امشب با من حرف بزن. بگو چی شده؟

و کمکم کن بفهمم. پیش از آنکه به زانو درآیم و تسلیم شوم و بعد لرزون از جا پاشم و راهنمای بیخیالی رو روشن کنم و بپیچم تو جاده آسونتره! بگو که بفهمم چی شده؟ درد! امشب با من حرف بزن. 

امشب بگو کجایی؟ امشب به من یاد بده، چطور از قالب یک دختر ترسو بیرون بیایم و یک زن شوم. به جای اینکه به خاطر حضورِ تو، به کودک درونم باج بدهم! و یا بخواهم از تو فرار کنم. فقط تو را کنارم بپذیرم و ادامه بدهم. 

    

+ به آدمِ خیلی باحالی بود که می گفت همیشه موقع درد داشتن نباید کنار کشید. گاهی به جای اینکه، کارِ دردآور رو متوقف کنی! با دردت حرف بزن و سعی کن درکش کنی. و بعد کم کم می بینی، حواست پرت شده و درد تموم شده! ولی تو، توی مسیرت موندی! ولی من هر بار می آم این کار و کنم. شروع می کنم گریه کردن. :| نمی دونم بعضی ها چطور اینقدر قوی هستند؟

++الان این تلاش من بود برای اینکه با درد حرف بزنم. :))

  • Sif Tal

نظرات (۴)

بد موقس ولی Sif tal یعنی چی؟
پاسخ:
بد موقع نیس! :))
ینی زنبور :)
(((-:با این همه اصرار اگه حرف نزد بگو بیام حسابشو برسم
پاسخ:
حتما :)))
درد را از هر طرف که بخوانی درد است...

این شعر الان ایهام قشنگی داشت نسبت به پستت!
پاسخ:
:)
کلی فکر کردم تا بفهمم،  از هر طرف بخونی یعنی چی! مغزم ای اف کی شده. :|
من اینا رو به خدا میگم و سکوت تحویلم میده
پاسخ:
خب... فقط می تونم بگم. درد سکوت نمی کنه. حرف می زنه واقعا! :))
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">