SifTal

SifTal

در جستجوی درمانی برای اینجور زندگی کردن...

آسانسور

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۰ ق.ظ

این مطلب خیلی وقته که پیشنویسه و نشد وقت کنم تکمیلش کنم متاسفانه.

امروز که در سلف مشغول غذا خوردن بودم، صدای عجیبی شبیه به ساییده شدن شنیدم که با یک صدای بلند برخورد یک چیز سنگین قطع شد، اولش فکر کردم در حمل و نقل تو پله ها چیز سنگینی افتاده پایین، اما بعدش دیدم صدا از طرف آسانسور بوده، با ترس پا شدیم و رفتیم ببینیم چه خبره و فهمیدیم بله آسانسور سقوط کرده و یک عده ای توش گیر کردن... و یه صدایی هم از پایین اومد که "من زنده ام!" مسئولین امدن دانشجوها رو بیرون کردن و راه پله ای که به آسانسور منتهی می شد و بستن و در پشتی رو باز کردن... من کلی ترسیده بودم و دعا می کردم که سریع برسوننشون بیمارستان، از طرفی کلاسم هم شروع شده بود تو راه کلاسم بودم که دو تا از دانشجوهای ورودی جدید رو دیدم که خیلی ترسیده بودن، در واقع روز دوم دانشجوییشون بود. البته کلی سعی کردم بهشون روحیه بدم که من خیلی وقته اینجام و تا حالا یه چنین اتفاقی نیوفتاده بچه ها!!! حالا بماند که تو دانشکده خودمون سه هفته پیش آسانسور از طبقه هم کف افتاده بوده زیرزمین، اما چون فقط یک طبقه بوده کسی آسیب ندیده و صداش در نیومده!! 

بعد کلاسم که از جلو سلف با بچه ها رد می شدیم دیدیم که همه جمع شدن و هنوز نتونستن مصدومین رو از آسانسور خارج کنن... من می گفتم شایعس! چطور امکان داره بعد یک ساعت و ربع هنوز اون تو باشن...  من هم خیلی از کسی نپرسیدم چی شده، تا اینکه رفتیم پشت ساختمون و دیدیم آدمها جمع شدن و یکی از افراد حراست دانشگاه سعی می کرد، جمعیت رو ببره عقب تا آمبولانسها رو ببرن تو زیر زمین ساختمون و مصدومین رو خارج کنن، آقاهه پشت سر هم تکرار می کرد، "برید عقب! آسانسور می خواد رد شه!!!"

من همینجوری منتظر بودم که آیا شخص آشنایی رو می بینم از محل حادثه بیاد بیرون، تا اینکه استاد راهنمای سابقم آقای ب. رو دیدم که از محل حادثه می اومد بیرون، و منم رفتم دانشکده و به قول بچه ها خفتش کردم! که ازش بپرسم چی شده. آقای ب. تمام ماجرا رو برام شرح دادن و گفتن که آسانسور از ریل خارج شده و از طبقه ی سوم افتاده زیرزمین و شش نفر از مسئولین دانشگاه و اعضای هیئت علمی توش بودن و برای خارج کردن آدمها دیوار رو کندن که راه رو باز کنن و آدمها با پای شکسته و در حال خونریزی، یک ساعتی در آسانسور بودن، توصیفات دقیق دکتر خیلی ترسناک بود از گفتنش صرفنظر می کنم!!

اما یک ساعت و چهل و پنج دقیقه طول کشید تا آخرین شخص رو سوار آمبولانس کردن... خوشبختانه تمام افراد زنده موندن و به بیمارستان منتقل شدن.

البته از اون موقع به بعد تمام آسانسورهای دانشگاهمون بسته شده... .

++الان بهمن هست و 5 ماهه آسانسور نداریم هنوز!!!! :/

  • Sif Tal

نظرات (۱)

نمیدونی چقد نقل محافل بود این جریان😐
تا مدتها
پاسخ:
اوهوم. 

البته 12 سال پیش هم، یه سقوط آسانسور دیگه داشتیم اون یکی طرف مرده بود.
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">