SifTal

SifTal

در جستجوی درمانی برای اینجور زندگی کردن...

۱۰ مطلب با موضوع «اعترافات سیف!» ثبت شده است

ما حتی وقتی عاشق می شویم باز هم برای خودمان زندگی می کنیم. و برای هم زنده بودن در هیچ چیز لحظه ای  به جز اینها وجود ندارد، لحظه هایی که ما دستِ هم رو می گیریم تا همدیگرو بلند کنیم، وقتی زیبایی همدیگر را می شناسیم، احساس همدیگر را کشف می کنیم، فکر هم را وسعت می بخشیم و یا روحیه ی هم را رنگارنگ می کنیم. فقط در این لحظه هاست که ما برای هم زنده هستیم و چقدر هم دوست داریم که زنده باشیم! اما بقیه وقتها، اگرچه کنار هم باشیم، دستهایمان یکدیگر را لمس کند،  تعداد نفسهایمان بیشتر شود و قلبمان محکمتر بتپد. حرفهای هم رو بشنویم. و یا حتی با هم گریه کنیم یا بخندیم. لزوما ما برای هم زنده نیستیم و حتی اگر مثلا بگوییم "برای همیشه دوستت دارم و تا تهش پیشت می مانم" یا دنبالش بگردیم. همیشه ای که در عمق رویاهایمان سرک می کشد و با شکستن پایه ی امید، یهو رو سر آدم خراب می شود و له می کند و می سوزاند. این همیشه ی رویایی، هیچ فایده ای ندارد. اصلا معنی ندارد وقتی "زنده بودن"، لحظه ای در این "برای همیشه" پیدا نشود.

  • Sif Tal

 

نباید یادم بره که چقدر این روزها ناراحت هستم و هر روز چهار، پنج ساعت بیدار، تو رخت خواب می مونم و نمی خوام پا شم. و چقدر خودکشی رو با دردش تصور می کنم. نباید یادم بره که دو ماه می شه که اصلا حالم خوب نیست. نباید یادم بره که چقدر احساس می کنم مسیرم رو از دست دادم و نمی دونم که چه کار می کنم؟ نباید یادم بره که چقدر از خودم بدم می آد. نباید یادم بره که خیلی خسته ام و انرژی ای ندارم. نباید یادم بره که به همه دروغ می گم که خوبم و دارم درس می خونم. نباید یادم بره که چه چیزهایی اذیتم می کنن. نباید یادم بره که هنوز هم کوتاه می آم. نباید یادم بره که چرا این شکلی شدم. نباید یادم بره که شاید من مسئول خرجی دادن به کسی نیستم. نباید یادم بره که من هنوز بزرگترین آرزوم اینه که پسر به دنیا می اومدم و به چه دلایلی؟ نباید یادم بره که حق دارم بعضی آدمها رو بی اهمیت بدونم. و مهمتر از همه نباید یادم بره که وقتی چیزی کمک نمی کنه، کمک نمی کنه.

  

ولی درد اصلی همینه که نمی دونم، چه کار می کنم؟؟ چه اتفاقی داره می افته؟ حتی نمی تونم درست فکر کنم!!! 

باید یه لیست تهیه کنم از تمام کارهایی که توی پنج ماه قبل انجام دادم و تمام افکار و رویاهایی که تو سرم داشتم. و بخش خوبیش رو بریزم تو سطلِ آشغال! و دیگه هیچ وقت تو زندگیم بهشون برنگردم. تمام آدمهای الکی و تمام تفریحهای مسخره و عادت های غذایی و فکری بی خود و بعد ذهنم رو باز بگذارم که به هر چیزی که دلم می خواد فکر کنم و هر کاری که دلم می خواد انجام بدم و با هر آدم جدیدی که می خوام آشنا بشم.

   

+هدفم این بود که... یادم نمی آد... .

++ببخشید، شاید چند وقتی برم و حالم که بهتر شد، برگردم. حالا این بهتر شدن می تونه یک هفته طول بکشه یا چند ماه یا یک سال... .

  • ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۲۷
  • Sif Tal

 نیاز دارم که وقتی تو چشمِ آدمها خودم رو می بینم. یه آدم مهربون، قوی، با اراده، محکم و باعرضه ببینم. و سعی می کردم فراموش کنم که نیاز داشتم که آدمها منو خودم یعنی سیف ببینند.

و بین خودمون بمونه که گاهی خیلی حالم از سیف به هم می خورد و می خوره. اصلا هر کی بدونه سیف کی هست. خیلی تصویر زشتی تو چشماش دیده می شه. حتی در تخیالاتم هیچ چیزی به اندازه خودم، با واقعیت فاصله نداشته.

ریاکارم! انگیزه های احمقانه دارم!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۱۵
  • Sif Tal

اووف! چه انرژی ای می گیره... امکان نداره بفهمیم، نبودنِ خصلت های حسادت و توقع، چه نعمت بزرگیه. تا وقتی که در درون خودمون  حسشون نکرده باشیم. جدی جدی ها! گاهی نمی فهمیم چقدر همه چی در درونمون خوبه و چقد باید خدا رو شکر کنیم!

  

+سابقا از آدمهای پر توقع، بدم می اومد. الان که می فهمم، این گونه آدما، با درد بزرگی دست و پنجه نرم می کنن، فقط می خوام بگم: خسته نباشین!

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۰۳:۰۴
  • Sif Tal

می دونید، خیلی از رویاهای من، عین فیلم سینمایی می مونن. یعنی خودم توش نیستم یا شاید فقط یک درصد رویاهام شامل خودم باشه. بقیه اش، آدمهای دیگه ان که من فقط مثل یه روح سرگردون، بدون وجود خارجی، نگاشون می کنم و گاهی هم اینقد این نگاه کردن، خیلی دقیق می شه که حتی می تونم همه ی چیزهایی که اون آدمها حس می کنن رو حس کنم همراهشون!

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۰۳:۴۴
  • Sif Tal

نمی فهمم چرا این عادتها رو همراهم می کشم، احتمالا به خاطر حس خوبشون؟ کاش می شد دلم رو بزنم به دریا و مستقل فکر کنم و نترسم از قضاوت شدن و از مسخره شدن. کاش می شد، از اینکه در جمع باشم و احساس تنهایی و متفاوت بودن کنم، نترسم، افسوس بیشتر وقتا، که می خواهم کاری کنم، که مردم انجام نمی دن، می ترسم و پس می کشم! یا حداقل یواشکی انجامش می دم، چون دلم نمی خواهد متفاوت باشم و انگشت نما شوم...

 

  • Sif Tal

می گویند اگر انسانی عاقل باشد، یک اشتباه را دو بار تکرار نمی کند!

اگه این گزاره رو درست بپزیریم، من اینجا با قطعیت اعلام می کنم:

"من عاقل نیستم!"

اشتباهات زیادی رو دو بار تکرار کردم و فکر می کنم در آینده هم اشتباهاتی رو تکرار خواهم کرد...

اما خب چیزی که مهمه اینه که بدونم چی نیستم؟ عاقل نیستم...

در فرهنگ معین عاقل معنی شده، خردمند... خردمند یعنی صاحب عقل، دانا، دانشند... خب دانشمند نیستم پس!

اگه روزی دانشمند شم... یعنی اونوقت می شه اشتباهاتم رو تکرار نکنم؟؟!

  • Sif Tal

از اینکه یاد بگیرم چطور راجع به مسائل حرف بزنم حوصلم سر می ره، می شه ساکت باشیم و فقط کارها رو انجام بدیم؟

  • Sif Tal

نمی دونم من خلم! یا ...

 

همیشه ریاضی بهم آرامش خاصی می ده... عاشق موقعی هستم که مهمترین کاری که باید انجام بدم، حل  یه انتگرال باشه!!!

انتگرال رو دوست دارم!

نمی دونم چرا؟

  • Sif Tal

برای آدمای کم رویی مثله من، که تنهایی رو خیلی دوست دارن، یه سری وقتا خیلی سخته دونستن اینکه چه کاری از روی خجالت انجام نمی دن و چه کاری رو به خاطر پیشگیری از حماقت واقعی!!!

 

+جای جالبش اینه که اکثرا کاری نکردن رو انتخاب می کنم، اما بیشتر وقتا، با حوادث ناشی از حماقت کنار اومدن، راحتتر از کنار اومدن با عذاب وجدان کاری نکردنه... 

  • Sif Tal